شایانشایان، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

شایان جون

محرم 92 و سومين تولد قمري شايان

شايان گلم شب تاسوعاي سال 89 به دنيا اومدي. محرم سال 90 به خاطر تو زياد تو مراسم عزاداري شركت نكردم. فقط روز عاشورا علي اصغرت كرديم. محرم سال 91 كه دومين تولد قمري بود تو همه مراسم عزاداري شركت كرديم بعضي مراسم با بابا نادر مي رفتي بعضيهاش هم همراه من بودي. تو كل مراسم عزاداري به دقت همه چيز رو زير نظر گرفتي و بعد از دهه همه اون چيزايي كه ديده بودي و ضبط كرده بودي تو خونه اجرا مي كردي. محرم امسال كه سومين سال تولدت بود چند روز اول با بابانادر بودي يه شب كه همراه من شدي همينكه رسيديم تو حسينيه گفتي: بريم يه جايي كه خالي باشه خانوما هم نباشن. دوست نداشتي قسمت زنانه باشي ولي به هر روشي بود نگهت داشتم. امسال برات زنجير گرفتيم ولي اصلا علاقه به ...
25 آبان 1392

بدون عنوان

اين چند وقت كه آپ نكردم يا درگير مريضي شايان بودم يا سرگرم عروسي و تفريح بوديم. تو اين يك ماه دو دفعه برديمت دكتر. بار اول يه شب تب كردي و تا صبح تو تب سوختي. صبحش هم كه بيدار شدي گفتي: دهنم مي سوزه. من و بابانادر هم مرخصي گرفتيم و برديمت دكتر بماند كه چقدر تو مطب دكتر گريه كردي. آخه خدا رو شكر از زمستان 91 تا حالا ديگه دكترت نبرده بوديم. اينقدر گريه كردي كه اصلا فرصت معاينه ندادي بلافاصله كه از بغل بابا نادر اومدي پايين رفتي سمت در و در رو باز كردي و دويدي بيرون. خلاصه بعد از اينكه تبت كنترل شد دهنت آفت زد و چند روزي خوراكت فقط شده بوده شير و فرني. و اما عروسي. جمعه 3 آبان عروسي دختر دايي بابانادر بود. خيلي خوش گذشت. شايان كه فقط 10 دقيقه ...
8 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شایان جون می باشد